کد مطلب:94638 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:121

خطبه 221-درباره تقوا












[صفحه 555]

پیش از آن كه مرگ نا به هنگام، پیوند شما را با نیكی بگسلد، در پارسائی و پرهیزكاری بكوشید همانا، پرهیزكاری و ترس از عقوبت خداوندی، كلید رستگاری و توشه روز قیامت، و سببی برای رهائی از هر اسارت، و آزادی از هر تباهی است. با تقوا و پرهیزكاری، حاجت هر حاجتمندی روا میگردد، و پرهیزگر و گریزان از بلا و مصیبت، آسوده شده و بحر لایزال كرامات و عنایات خداوندی در حق او فزونی میگیرد. پس ای بندگان خدا، حال كه در آرامشید و قلم كردار نویسان، به كارست، بكردار پسندیده بكوشید. زیرا، نیكی پذیرفته شود و توبه و انابت، اجابت گردد و دعا و نیایش شنیده شود. در این چند روزه عمر گذران، و با چنین آلام بیمارگونی كه شما را از كردارتان بازداشته و ناتوان میكند، و با چنان مرگ نابهنگامی كه زندگی را در یكدم از شما میرباید، سزاتر كه، به طاعت و عبادت بشتابید. چون مرگ، شهد زندگی را در كامتان شرنگبار كند و چشمه هوسهایتان را تیره و تار سازد و امید و آرزوهاتان را به یاس و نومیدی مبدل گرداند. دیدار مرگ بر كسی مطلوب و دلپسند نیست. مرگ هم آورد و مبارزی است كه شكست ناپذیر است. كینه جوئی است كه به سبب كینه دیرینه اش، بازخواست نشود، و صیادی است

كه دامش مدام بر شما افكنده شده و اندوه جانسوزش شما را از هر سو در بر می گیرد. شما هدف خدنگ مرگبارش هستید و قدرتش میان شما وحشت آور است، تبسمش بی درنگ بر شما میرسد، و هیچگاه ممكن نیست از زیر تیغ بی دریغش جان بدر برید اینك، سایه های تیره و تار، و شعله های درد پر آزار، و عمق مدهوشی های توانسوز و جانفرسایش، نزدیك است. مرگ با وضعی دردآلود و حجابی قیرگون، و طمعی تلخ و شرنگبار، جان شما را خواهد گرفت و به ناگاه بر شما خواهد رسید. زبان گویایتان را خموش، و مشاورانتان را پراكنده، و آثار و نشانه هایتانرا نابود خواهد ساخت. دیارتان را بی یار و ساكن خواهد گردانید. وارثانتانرا كه در زمان حیات به حالتان سودی نداشته اند، و در غمتان اشگی نریخته اند، شاد و خوشحال برانگیخته خواهد كرد تا میراث شما را میان خود قسمت كنند اینك كه وضع چنین است، در طاعت و بندگی خدا بكوشید و برای آن دیار توشه نیك برگیرید. مبادا كه زندگی شما را بفریبد، چنانكه پیشینیانتان را كه شما را ترك كردند و رفتند فریب داد كسانی كه شهد دنیا را نوشیدند و فریبش را خوردند، ایام نیكوئی را به بیهودگی و غفلت و سرمستی، از یاد بردند و در این راه جوانی را به خامی سپری كردند،

و طراوتش را به پژمردگی مبدل ساختند. آنان خانه هاشان گور و ثروتشان میراث باد آورده ای برای دیگران شد. زیارتگران خود را بر مزار خویش نشناسند، و به سوگواران و اشگ ریزان، اهمیتی ندهند و هر كس آنانرا بخواند، پاسخش نگویند. پس، از دنیا چشم بپوشید، كه افسونگری شعبده باز است. بخشنده ایست كه احسان خود را به زودی باز می ستاند، و پوششگری است كه به زودی حجاب خویش را از شما برمی گیرد. آسایشش را جاودانگی و رنج و حرمانش را دوامی نبوده، و آلام و بلاهایش دمی خاموش نگردد

[صفحه 557]

نیكان و پارسایان، مسافران زودگذر دنیا هستند كه ساكنان این سرا نمیباشند. از این رو، در این گیتی چنانند كه گوئی در آن وجود ندارند. كردارشان بخاطر چیزی است كه در حقیقت می بینند، و پیوسته به پرهیز از عذابی كه از آن میترسند، شتاب می كنند. دل و جانشان با ساكنان سرای جاویدان آمیخته است، و خاكیان را مینگرند كه به مرگ مردگانشان اهمیت می دهند. حال آنكه در برابر آنها پارسایان، خود به مرگ دلهای زنده خویش اهمیت بیشتری میدهند و آگاهند كه مبادا آئینه دل با ایمانشان، زنگار گناه گیرد


صفحه 555، 557.